دوچرخه
عزیز دلم قربونش برم مدتی بود که علاقه زیادی به دوچرخه پیدا کرده بودی تا جاییکه وقتی وارد پارکینگ میشدیم گیر میدادی که الا و بلا باید یکی از اون سه تا دوچرخه ای که مال بچه های همسایه بود رو سوار شی و من اجازه نمیدادم غافل از اینکه روزایی که خونه مادرجون (بابایی) (روزهای زوج) میری شما از دوچرخه همسایه پایینی شون استفاده غیر مجاز میکنی و آقاجونی شمارو تو پارکینگیشون دور میزنه خلاصه تصمیم گرفتیم واست یه دوچرخه اونم از این کوچیکا که بتونی تو خونه دور بزنی و پاهای کوچیکت به رکاب برسه بخریم ولییییییی به محض اینکه پامون رو گذاشتیم توی دوچرخه فروشی(سندباد)بازم طبق معمول هر سه تاییمون یعنی من و شما و بابایی جون جوگیر شدیم و...... نتیج...
نویسنده :
مامان لاله
12:34