معید و مامانی و گردش
هفته ای که گذشت هوای خوبی داشت واسه همین یه روز عصر من و شما و خاله یاسی و پارسا جوجو رفتیم پاااااااااااااااااررررررررررررککککککککککک
عجب پارکی عجب تفریحی هر چی انرژی داشتیم که تا آخر هفته دووم بیاریم رو شما دو تا وروجکا تخلیه کردید خسته و کوفته بعد از کلی سرسره بازی و بگیر و ببند موفق شدیم برگردیم خونه...
اینم گزارش تصویری
(توضیح :درمورد دستهایی که در عکس بالا مشاهده میکنید اون دستای یه آقاست ولی من که گفتم بودم ما 4 نفری رفتیم پارک پس اون آقا کیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ :اون دستا متعلق به شوهر عمه شماست معید جونم ، که بطور اتفاقی بهمراه عمه فریبا و حسانه جون توی پارک دیدیمشون و شما و حسانه جون رو سرسرمیدادن)
معید توچولو دنبال کبوترای پارک
خلاصه عزیز دل مامانی با تمام اذیتا و شیطونیات به من که خیلی خوش گذشت و لذت بردم هزاران بار خدا رو شکر میکنم که همچین لذتی رو بهم بخشید لذت با تو بودن ،تورو داشتن ، بغلت کردن و بوسیدن ، باهات بازی کردن و ... خدارو شکر که تورو بهمون داد.
معید جونم خیلی مامانی دوستت داره ها فقط اگه گاهی وقتا عصبی میشمو سرت داد میزن واسه خستگی و مشغله کاریه مینیمینی جون آخه کار مامانی خیلی زیاده مخصوصاً توی خونه که دیگه خودت و بابایی شاهدین ولی بازم راضیم و با عشق و علاقه همه کارامو میکنم و دارم واقعاً از زندگی لذت میبرم مخصوصاً توی اینروزای خوب و قشنگ بهاری خدا.....
راستی چندروز پیش توی سایتی خونده بودم که یکی از بازیای نی نی های بین 1 تا 2 ساله خونه بازیه همینکه به بابایی گفتم بابایی همونروز اومد خونه و خونه شمارو که از قشم آورده بودیم برات جمع و جور کرد که توش با هم بازی کنیم ولی ماشالا تو که اون تو آروم نمیگیری جوجوی من!!!!!!!!!!!!
شنبه 1391/02/02