اولین ها
سلام و صد سلام به پسر گلم
مامانی امروز بعد اینهمه روز غیبت اومدم تا یه سری از اولین اتفاقهای زندگیتو برات بنویسم که یکیشون خییییییییییلییییییییییی مهمه ولی اونیکی زیادم نه!!!
حالا اول از اونیکه کمتر مهمه شروع میکنم و اونم اینه که بالاخره موفق شدم چند تا دونه عکس در حالیکه خوتم میدونی و دوربینو میبینی ازت بندازم !!! و تازشم خودت هی فیگور میگرفتی تا من ازت عکس بگیرم مامانی آخ که چقدر ذوق زده شده بودم (لازم به توضیحه که این عکسا مربوط میشه به قبل از کوتاهی موهای خوشگلش البته برای سومین بار که البته همه میگن اینبار خیلی بهتر از دفعات قبل کوتاه کرده !!)
تعجب نکنید آخه معید جان تا حالا اجازه نداده ما یه عکس درست و حسابی ازش بگیریم و همش سر دوربین دعوامون میشه و میخواد دوربین رو ازمون بگیره(جل الخالق )اینم یکی دیگه از مشخصه های پسر ماست دیگه میگم اعجوبه ایه که در نوع خودش بینظیره!!!!!!!!!!!
حالا عکسها
و اما موضوع مهم اون هم اولین سفر آقا معید به مشهد مقدس به پابوس آقا امام رضا(ع) که مطمئنم وقتی بزرگ شه و بخونه خیلی براش جالبو شنیدنی باشه توی این سفر ما یه خونواده 9 نفری بودیم یعنی بجز ما سه نفر پدر جون و مادر جون معید و خونواده عمه معیدی هم که 4 تا با هم شدیم 9 نفر خیلی خوب بود و خوش گذشت جای همگی خالی بود حدوداً 4 روزی توی هتل رضویه بودیم و در مجموع سه تا اتاق داشتیم توی یه طبقه (طبقه 8) که اتاق مادر جون اینا کاملاً مشرف به صحن و واقعاً زیبا و دیدنی بود!!در کل سفر خوبی بود البته اگه شیطنتای معید جونو از قبیل گیر کردن توی آسانسور و ریخت و پاشهای رستوران و دستکاری وسایل اتاق و یخچال و...(دستگاه واکس راهرو هتل و دکمه های آسسانسور که از دستش اسیر بودن چندین بار مادرجونش اینارو برد طبقه منفی 2 و ...!) فاکتور بگیریم !!!!!!!!!!!
اول از همه یه عکس از ضریح آقا بذارم که با گوشی خودم از فاصله چندمتری گرفتم و بعدش چند تا عکس از معید که متاسفانه بیشتر از این مقدور نبود چون اصلاً اجازه دوربین در دست گرفتن رو از من و بابایی سلب کرده .
اینجا یه زیارتگاه سمت شاندیزه به نام امامزادگان یاسر و ناصر (ع)که خیلی با صفاست دو تا ضریح در کنار هم.
اینم یه عکس از پنجره اتاق هتل
و اینم یه عکس از معیدی و حسانه جون(دخترعمه معیدجون)
1391/11/01یکشنبه