شعرهای مهد کودکی
معید عزیزم اینروزا حال و هوای ما یه جور دیگست تقریباً برنامه زندگیمون با مهد رفتن شما نظم خاصی گرفته و البته اگه همکاری گل پسر من نبود این اصلا و ابدا میسر نمیشد!!!!!!!
معید جونم کلی تغییرات کرده بیش از پیش مهربون و خوش اخلاق شده کلی هم دوستای جدید پیدا کرده و شعرای جدید یاد گرفته این بود که من تصمیم گرفتم واسه اینکه همه اون شعرا موندگار بمونه و وقتی معیدی بزرگ شد یاد این روزهای خاطره انگیز بیفتیم اونها رو علاوه بر دفترچه یادداشت اینجا هم ثبت کنم .
که الهی مامانی قربون اون شعر خوندنو شمردنات مخصوصاً از 20 به بالات بشم . البته هنوزم که هنوز توی دامنه اعداد و ارقامت عدد 8 و 18 وجود ندارن !!!!!!!!!
الهی فدات بشم که هر رنگی رو ازت میپرسیم اولش میگی( blue)
یه بازی جدید هم که خیلی دوستش داری و مادرجون(مامانی)یادت داده اسمش هست کوت کوتی کوتوله کوتی ......
چند روز پیش حلقه های رنگی رنگی اسباب بازیتو دونه دونه کرده بودی دستتو میگفتی مامان جان!
( انگولی دالم)
دیشب بابایی اومد دنبالمون و رفتیم شهربازی کلی کیف کردیم ولی متاسفانه شما از همه وسایل بازی میترسیدی همینکه سوارشون میکردیمت خوب بودی ولی بمحض حرکت یا تکون خوردن داد میزدی و میگفتی: میتلسم،پایین میام...ولی خدا رو شکر قطار که با هم سه تایی سوارش شدیمو اصلاً نترسیدی و کاملاً خونسرد دور و برتو نگاه میکردی حتی داخل تونل وحشت که همه جیغ میزدن!
از مهدکودک رفتنت هم که کلی من و بابایی راضی هستیم و خوشحال از اینکه اینقدر راحتیم و واسه هر سه تاییمون بهتره.در ضمن خانم مدیرتون توی پنجره کولر ماشینمون یه دوربین گذاشته که همیشه ببیندت که عقب روی صندلی خودت نشستی !!!!
الهی قربونت برم که از اون دوربین به خانوم مدیر و خاله مرسده سلام میکنی ...
فینگیلی من برات میمیرما
شعر هارو در ادامه مطلب میذارم...
چهارشنبه 1392/4/12 ساعت 12:30
شعر اول: مسواک
دندون من دندون من تمییزه برق میزنه برام عزیزه
همیشه مسواک میزنم خوب و با دقت دندونامو آب میکشم خیلی با سرعت
خدا به من دندون داده چه مهربونه شکر خدای مهربون یادم میمونه
شعر دوم:صبح
قوقولی قوقو صبح شده آقا خروسه بیداره
وقت نماز صبحه موقع کارو باره
صدای جیک جیک میاد غنچه گل واشده
به به عجب نسیمی دنیا چه زیبا شده
روز از نو روزی از نو باید بلند شم از جا
مثل همه بچه ها اول بگم بسم الله
شعر سوم:درخت
درخت کوچه ما درختی قدبلنده
کلاغی روی شاخش قارو قار و قار میخنده
میگم به چی میخندی ؟ به من که رو زمینم؟
اگه بیام اون بالا سر و دمتو میچینم
شعر چهارم :عروسک
عروسکم کچل شده دوباره روی سرش یه دونه مو نداره
همش خجالت میکشه یه گوشه ای میشینه تا که کسی اونو نبینه
چی میشه کاری بکنی که فردا دوباره مو در بیاره خدایا
شعر پنجم:درختها
درختا خیلی خوشگلن مثل ما دست و پا دارن
مثل تموم آدما مامان دارن بابا دارن
درختاییی که لاغرن فکر میکنم جوون باشن
شاید درختای تپل مادربزرگشون باشن
شعر ششم:انار
انار چاق و چله از روی شاخه افتاد
گربه ای نزدیکش رفت یواش یواش قلش داد
بازی میکرد و میگفت خیلی خوبه حال من
کاری نداشته باشید به توپ فوتبال من
شعر هفتم :ماشین
ماشین من قشنگه کوچک و رنگارنگه
کلاچ و دنده داره بوقش چه خنده داره
وقتی که بوق میزنم داداش می فهمه منم
داداش من پلیسه جریمه مینویسه!