معیدمعید، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

ninimoon

شعرهای مهد کودکی

1392/4/16 9:29
نویسنده : مامان لاله
640 بازدید
اشتراک گذاری

معید عزیزم اینروزا حال و هوای ما یه جور دیگست تقریباً برنامه زندگیمون با مهد رفتن شما نظم خاصی گرفته و البته اگه همکاری گل پسر من نبود این اصلا و ابدا میسر نمیشد!!!!!!!

معید جونم کلی تغییرات کرده بیش از پیش مهربون و خوش اخلاق شده کلی هم دوستای جدید پیدا کرده و شعرای جدید یاد گرفته  این بود که من تصمیم گرفتم واسه اینکه همه اون شعرا موندگار بمونه و وقتی معیدی بزرگ شد یاد این روزهای خاطره انگیز بیفتیم اونها رو علاوه بر دفترچه یادداشت  اینجا هم ثبت کنم .

که الهی مامانی قربون اون شعر خوندنو شمردنات مخصوصاً از 20 به بالات بشم . البته هنوزم که هنوز توی دامنه اعداد و ارقامت عدد 8 و 18 وجود ندارن !!!!!!!!!

الهی فدات بشم که هر رنگی رو ازت میپرسیم اولش میگی( blue)خنده

  یه بازی جدید هم که خیلی دوستش داری و مادرجون(مامانی)یادت داده اسمش هست کوت کوتی کوتوله کوتی ......

چند روز پیش حلقه های رنگی رنگی اسباب بازیتو دونه دونه کرده بودی دستتو میگفتی مامان جان!

( انگولی دالم)

دیشب بابایی اومد دنبالمون و رفتیم شهربازی کلی کیف کردیم ولی متاسفانه شما از همه وسایل بازی میترسیدی همینکه سوارشون میکردیمت خوب بودی ولی بمحض حرکت یا تکون خوردن داد میزدی و میگفتی: میتلسم،پایین میام...گریهگریهولی خدا رو شکر قطار که با هم سه تایی سوارش شدیمو اصلاً نترسیدی و کاملاً خونسرد دور و برتو نگاه میکردی حتی داخل تونل وحشت که همه جیغ میزدن!

از مهدکودک رفتنت هم که کلی من و بابایی راضی هستیم و خوشحال از اینکه اینقدر راحتیم و واسه هر سه تاییمون بهتره.در ضمن خانم مدیرتون توی پنجره کولر ماشینمون یه دوربین گذاشته که همیشه ببیندت که عقب روی صندلی خودت نشستی !!!!ساکت

الهی قربونت برم که از اون دوربین به خانوم مدیر و خاله مرسده سلام میکنی ...

قلبفینگیلی من برات میمیرماقلب

شعر هارو در ادامه مطلب میذارم...

 

 چهارشنبه 1392/4/12   ساعت 12:30

 

شعر اول: مسواکنیشخند

دندون من دندون من    تمییزه           برق میزنه برام    عزیزه    

همیشه مسواک میزنم     خوب و با دقت       دندونامو آب میکشم خیلی با سرعت

خدا به من دندون داده    چه مهربونه          شکر خدای مهربون یادم میمونه

 شعر دوم:صبحخمیازه

قوقولی قوقو             صبح شده               آقا خروسه بیداره

وقت نماز صبحه         موقع کارو باره

صدای جیک جیک میاد    غنچه گل واشده

به به عجب نسیمی      دنیا چه زیبا شده

روز از نو روزی از نو   باید بلند شم از جا

مثل همه بچه ها    اول بگم بسم الله

شعر سوم:درختسبز

درخت کوچه ما    درختی قدبلنده    

کلاغی روی شاخش      قارو قار و قار     میخنده

میگم به چی میخندی ؟      به من که رو زمینم؟

اگه بیام اون بالا               سر و دمتو میچینم

 

شعر چهارم :عروسکدلقک

عروسکم کچل شده دوباره     روی سرش یه دونه مو نداره  

همش خجالت میکشه                 یه گوشه ای میشینه                    تا که کسی اونو نبینه

چی میشه کاری بکنی که فردا                   دوباره مو در بیاره خدایا

 

شعر پنجم:درختهاسبز

درختا خیلی خوشگلن      مثل ما دست و پا دارن

مثل تموم آدما                 مامان دارن  بابا دارن

درختاییی که لاغرن           فکر میکنم جوون باشن

شاید درختای تپل               مادربزرگشون باشن

 

شعر ششم:انارقلب

انار چاق و چله              از روی شاخه افتاد

گربه ای نزدیکش رفت      یواش یواش قلش داد

بازی میکرد و میگفت         خیلی خوبه حال من

کاری نداشته باشید        به توپ فوتبال من

 

شعر هفتم :ماشینشیطان

ماشین من قشنگه            کوچک و رنگارنگه

کلاچ و دنده داره               بوقش چه خنده داره

وقتی که بوق میزنم            داداش می فهمه منم

داداش من پلیسه               جریمه مینویسه!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

آرزو مامان آرش
26 تیر 92 8:54
ماشاءالله به شیطونک قشنگتون.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ninimoon می باشد