شیرین زبونی

من اومدم

سلام عزیز دل مامان ،منو ببخش که همش تنبلی می کنم و دیر به دیر برات مینویسم ولی باور کن دلم میخواد از کارا و شیرین زبونیای هر روزت بگم و بنویسم ام  ولی.......  وقت !!!!!!!!!!امان از مشغله !!!!!!!!

عزیز دلم وای که اینروزا چقدر قشنگن با بودن تو رنگ و بوی زندگی من و بابایی جون کلاً تغییر کرده علیرغم اینکه از خیلی جهات محدودمون کردی مثلاً بیرون رفتن و خرید کردن و یه مسافرت هر چند کوتاه چون به حدی تو ماشین شیطنت میکنی که از کاری که کردیم پشیمون میشیم و هفته به هفته هم هوس بیرون رفتن نمیکنیم چون اگه تو صندلیت بذاریمت گریه میکنی و میخوای بیای جلو توی بغل من وقتی هم اومدی دیگه یه چیز سالم تو ماشین نمیمونه از ولوم ضبط و دکمه کولر گرفته تا فندک و وسیله های داشبورد کلاً زیرپا افتادن!!!!!!!!!!!

معید گلم اینروزا خیلی بلا شدی و کارایی که میکنی در نوع خودش بی نظیرن ،

اولا که تمام وقت کلمه   دلام   (سلام ) سر زبون کوچولوت میچرخه به محض اینکه چشمت به آدم میفته یا یه وروجک بازی در میاری فوری میگی دلام دلام که یعنی از دلمون در بیاری 

شیرزبونی بعدی اینه که به چند تا سوال که از طرف اطرافیان معمولاً مطرح میشه و اعصابتو خورد میکنه هی باید جواب بدی عسلم .

1)چند تا معید جان داریم ؟؟؟؟؟؟          

-   ده تااااااااااا

2)اسمت چیه ؟  معید   چی؟

-سدت    (یعنی سعادت)

3)کلاغ پر بخون ؟؟؟

- دد       پر دددد    درررررررر         بابا دررررررر     باباییییی          پرررررررررر 

4)و بالاخره ورژن جدید شیرینکاریات اینه با هر دو تا چشم خوشگل انگوریت چشمک میزنی.

مینی مینی جون راستی یادم رفت بگم که توی این ماه دو بار دیگه رفتیم دکتر الهی مامان قربونت بره که اینقد زود زود مریض میشی!

(خدایا خودت کمک کن و هوای نی نی ها رو داشته باش که اینقد مریض نشن و عذاب نکشن و مامان باباهاشون غصه نخورن )

چند تا عکس: