معیدمعید، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

ninimoon

آشپزخونه

عزیز دل مامانی اینقده کنجکاویات زیاد شده که هر جا میرم دنبالم میای الهی فدات بشم همش که نگات میکنم یاد پارسال می افتم که این موقع ها کجا بودی جو جو طلایی من ؟؟؟ توی دل مامانی داشتی تالاپ تولوپ می کردی وای که چقد تو شیرینی عسل من مامانی میدونی دم من شدی و تا پا تو آشپز خونه میذارم تو هر شرایطی که باشی خودتو بهم میرسونی دیگه گاز و لباسشویی و یخچال و کابینتای بیچاره از دستت اسیرن در آن واحد در کابینت که باز میشه وسیله ها و ظرف و ظروف کف آشپز خونه ریختست آخه شیطون بلا ،مامانی خسته اس نمیتونه هی دنبالت راه بیفته و جمع کنه خراب کاریاتو قربونت برم ولی چون عاشقتم اشکالی نداره در هر حالی که باشم با هر خستگی و مشغله ای بازم میمیرم واست. معید توچول...
21 دی 1390

بازم خرابکاری

معید جون نگو بلا بگو  آخه غذا خوردنتم جالبه هر نوع میوه ای اعم از سیب خیار هویج..... به قول بابایی در اندازه های کوچیک (نایسر دایسر ) خورد میکنی و تحویل میدی و البته گاهی وقتا تحویل نمیدی که بعد متوجه میشیشم که توی لباسته با اون مرواریدای سفیدت الهی من قربون اون 8 تایی یات برم که برق میزنه از سفیدی و تیز بودنشم که به همه ثابت شده مخصوصاً به لپای بابایی فرهاد جون جون جونی آخه چند روز پیش که بابایی هی بهت گیر داد که بوسش کنی چنان دندونی گرفتی لپاشو که جای هر 8 تاش روی صورت بابایی تا نیم ساعت مونده بود و به حرف خودش تا دو روز درد میکرد اتفاقاً از لپای دندون گرفته بابایی هم عکس انداختم ولی به دلایل اخلاقی از گذاشتن این عکس معذورم!...
21 دی 1390

وروجک بازی

معید مامانی سلام عسلم دوباره اومدم با یه عالمه حرف از وروجک بازیا و شیطونیای جدیدت الهی قربونت برم مامانی که از دستت پامو تو ی آشپزخونه بذارم ، دست به شکستنت هم که زیاد شده تا حالا سه تا تلفات داشتیم جام و گلدون شیشه ای و ترشی سیر توی کابینت عزیر دلم آخه تو چقد خوش اخلاقی قربون خنده روییت برم که همینکه از خواب پا میشی لبخند میزنی   جدیداً هم که دس دسی یاد گرفتی گاهی وقتا وسط جیغ زدن و گریه کردن هم دس دسی میکنی   معید مامانی امروز یکشنبه است و تو خونه مادر جون بابایی هستی خدارو شکر اینقد که مادر جون و آقا جون بهت میرسنا خیالم راحت راحته .توهم که خوابت کم کم تنظیم شده صبحا حتماً یک ساعتی میخوابی بعد از ظ...
21 دی 1390

نامه23

بازم تاخیر داشتم مامانی هنوزم وقت نکردم کلی عکس داری که باید برات بذارم آخه اگه بدونی کار مامانی چقد اینروزا زیاده واقعاً حقو به من میدی. اول از همه بگم که امروز پیش مادر جون آقاجون (بابایی )بودی چون مادر جون وقت دکتر داشت بعدش هم بگم که دیروز رفته بودیم مهدیه (مراسم شیر خوارگان حسین(ع)) که با آشوبهایی که به پا کرد سر یه ساعت اومدیم بیرنم ،حسانه جونم بود که اونم مثل نصفی از بچه ها سه سوته خوابش برد ولی شماها که بیدار بودین ..........واویلا     راستی مامانی علاوه بر ماما بابا نه نه گفتننات جدیداً تشخیص دادم که منظورت از نه نه دقیقاً منم (لاله) اینهمه زحمت کشیدم حالا شدم نه نه رقصیدنت هم که حرف نداره مخصوصاً ب...
26 آذر 1390

دس دسی

قربون دس دسی کردنت برم مامانی،معید جونم طی چند روز اخیر دس دسی هم به شیرین کاریات   اضافه شده گلم و اینکه با اون دستای کوچیت هر کی و هر چی رو که میخوای بیا بیا بیا می کنی ظهرا   هم که میام خونه مادرجون دنبالت فوری میپری تو بغلمو با همه بای بای میکنی       الهی من قربون خوابیدن قورباغه ایت برم خوابیدنتم که فیلمیه واسه خودش شبا اینقدر که سرو صورتت رو به اینور و اونور و بالش و پتو میمالی تا خوابت بگیره گاهی وقتا هم از خستگی و شیطونی زیاد نشسته میخوابی     راستی از اونجایی که دیگه دارم از کمردرد میمیرم اینقد که تو پی پی کردی و من بردم شستم بردیمت پیش دکی بازم طبق ...
24 آذر 1390

نامه 24

معید گلم امروز خونه ایم و تو الان خوابی منم از فرصت استفاده کردم و میخوام چند تا از عکسای جدیدتو آپلود کنم فقط امیدوارم که فوری بیدار نشی   ...
21 آذر 1390

شمارش معکوس

سلام جوجوی من از امروز شمارش معکوس واسه اومدنت شروع شده 37 روز دیگه باید بشمرم تا افتخار بدی بدنیا بیای وااااااااااااااای اینم چند تا عکس از سیسمونی معید خان   ...
16 آذر 1390

نامه نهم

روزای خوبیه مامانی مگه نه ؟هوای خوب بهاری من و معید جون بابایی به چه زندگی زیبایی اه همینجوری همینجوری شاعرم شدما. یادش بخیر مامانی پارسال این روزا چه حال و هوایی داشتم از یه طرف دنبال کارام بودم از طرف دیگه به فکر یه نی نی کوچولو  ولی فکرشم نمیکردم که توی همین روزا خدا تورو توی دلم میذاره مامان،قربونت برم الهی حالا که این شیرین بازیاتو میبینم باورم نمیشه یعنی من واقعاً مامان شدم آخه تو از کجا اومدی عجیجم. مامانی الان تو پیش مادرجونی و من دفتر دلم فوری واست تنگ شده زود زود زود میام ببخشید که تنهات میذارم عزیز دلم معید گلم قربونت برم شعر بابایی:(دست کوچولو     پا کوچولو    ...
5 آذر 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ninimoon می باشد