آشپزخونه
عزیز دل مامانی اینقده کنجکاویات زیاد شده که هر جا میرم دنبالم میای الهی فدات بشم همش که نگات میکنم یاد پارسال می افتم که این موقع ها کجا بودی جو جو طلایی من ؟؟؟ توی دل مامانی داشتی تالاپ تولوپ می کردی وای که چقد تو شیرینی عسل من
مامانی میدونی دم من شدی و تا پا تو آشپز خونه میذارم تو هر شرایطی که باشی خودتو بهم میرسونی دیگه گاز و لباسشویی و یخچال و کابینتای بیچاره از دستت اسیرن در آن واحد در کابینت که باز میشه وسیله ها و ظرف و ظروف کف آشپز خونه ریختست آخه شیطون بلا ،مامانی خسته اس نمیتونه هی دنبالت راه بیفته و جمع کنه خراب کاریاتو قربونت برم ولی چون عاشقتم اشکالی نداره در هر حالی که باشم با هر خستگی و مشغله ای بازم میمیرم واست.
معید توچولو در آشپز خانه
پیش بسوی اجاق و زیاد کردن شعله گاز
==============================ته گرفتن خورشت قیمه مامانی
حالا لباسشویی!!!!!!!!!!!!!!
اینم گیر دادن به شکستنیا
وای از بس شیطونی کردم خسته شدم یه کم استراحت کنم دوباره از نو !!!!!!!!!!
خب دوباره شروع شد
از کجا شروع کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نه دیگه مامانی مثل اینکه مامانی دیگه ولم نمیکنه توی بغلشم نمیتونم وول بخورم
فعلاً بای بای