معیدمعید، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

ninimoon

نامه چهاردهم

سلام عسل مامانی خیلی وقته که نمیشه بیامو واست بنویسم جوجو ! توی این مدت کلی تغییر کردی عزیزم .حرکاتت عوض شده و سر وصداهای جدید از خودت در میاری مامان یه جیغ جدیدم یاد گرفتی که انگاری صدات خروسک گرفته عزیز دلم الهی قربون باهوشیت برم دیشب که باهات بازی می کردم یکی یکی انگشتامو خم میکردم و میشمردم 1 2 3 4 5555555555 قاه قاه میخندیدی بعد که گفتم خب حالا معید بعدش صدای حیوونارو در آوردم پیشی چی میگه ؟میییو                                      جو جو چی میگه ؟جیک جیک                                     گاوی چی میگه ؟ مامااااااااااااا                                    گوسفند چی میگه ؟ بعععععععععع بععععععععع دیگه از صدای گوسفند...
8 شهريور 1390

نامه هشتم

2 روز پیش بدترین روز عمرم بود... ظهر که با هم داشتیم میرفتیم خونه واسه اینکه به چرغ قرمز میدون لاکانی نخورم فقط 7 ثانیه وقت داشتم تند رفتم و تند پیچیدم غافل از اینکه عزیز دلم با کریرش بر میگرده روی صندلی عقب ، وای خدا بهم رحم کرد وقتی زدم کنار و پیاده شدم قلبم داشت از جا در میومد آروم در عقبو باز کردم که یوقت عزیز دلم نیفته پایین ، وقتی بغلت کردم چشات بسته بود ، گریم گرفت داشتم میمردم هر کاری میکردم جم نمیخوردی یهو چشات و باز کردی قربونت برم الهی..........
8 شهريور 1390

نامه دهم

این روزا دیگه خیلی حرکاتت عوض شدن مامانی طبق معمول صبحا با روی خوش وخنده خوشگلت چشای انگوریتو باز می کنی معید مامانی امروز 4 ماه و 27 روزه ای 3 روز دیگه 4 ماهت تموم میشه مامانی باید بیستم ببرمت واکسن چهار ماهگیتو بزنی . عزیزم اینروزا شیطونیات خیلی زیاد شده واسه خودت غار و غور میکنی حرف میزنی خیلی صدات قشنگه مامان..... معید جون کارای جدیدت :با پاهای کوچولوت چنان لگدی به بطری آب معدنی یا نوشابه میزنی با عصبانیت تا بندازیشون زمین                               کافیه یه پلاستیک زیر پاهات باشه، سرو صدا ی پلاستیک واویلا                               چرخیدنت توی خوابم که 10 روزیه شروع شده خلاف جهت عقربه ساعت میچرخی                             ...
8 شهريور 1390

نامه یازدهم

عزیز مامانی روز جمعه 20 خرداد با مادرجون و خاله اینا رفته بودیم بیرون اونجا که بودیم (4 ده)دیدم اون نقطه سفیدی که از اول اول روی لثه پایینیت بود تبدیل شده به یه خط سفید خلاصه صبح شنبه که بردمت واسه تزریق واکسن 4 ماهگیت و ظهرم که اومدیم خونه همینکه داشتیم با هم بازی میکردیم دیدم انگاری اون خط سفید تغییر کرده دست که زدم دیدم خدایا معید من دندون کوچولو درآورده از خوشحالی داشتم بال در میاوردم قربونت برم خیلی یهو یکی شد اصلاًفکرشم نمیکردم درست پایان 4 ماهگیت دندون دراوردی اونم جای یکی ،دوتا!!!!!!!!!!!!!! معید گلم سوپرایزم کردی هنوز واست دندونگیر و مسواکم نگرفته بودم! میخوایم واست دندون فشون بگیریم فقط منتظریم بتونی بشینی بعد مامان جان باشه > ...
8 شهريور 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ninimoon می باشد